کد مطلب:59759 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

علی در آینه جنگ بنی قُرَیظه و بنی الْمُصْطَلَق











بعد از جنگ احزاب ، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تصمیم به سركوبی یهود بنی قریظه ، این دشمنان داخلی و فرصت طلب نمود، همان توطئه گرانی كه در جنگ احزاب ، به دشمنان كمك كردند و پیمان خود را با مسلمین شكستند، امیرمؤ منان علی (علیه السلام) همراه سی نفر به سوی آنان رفت. آنان به قلعه های خود رفته بودند.

سرانجام علی (علیه السلام) بر آنان پیروز شد، رعب و وحشت عجیبی از شجاعت علی (علیه السلام) بر دلهای آنان افكنده شد و جمعی از آنان به دست علی (علیه السلام) كشته شدند و بقیّه بی سامان و در به در گشتند. (این واقعه در سال پنجم هجرت رخ داد).

و این امتیاز نیز همچون امتیازات گذشته ، نشانگر موقعیّت مخصوص ‍ علی (علیه السلام) و نقش اساسی سركوبی دشمنان كینه توز اسلام است كه هیچیك از مسلمین دیگر دارای چنین موقعیتی نبودند.

سال ششم هجرت فرا رسید، به مدینه خبر رسید كه «حارث بن ابی ضرار» رئیس قبیله بنی المصطلق در صدد جمع كردن اسلحه و سرباز برای شورش و حمله به مدینه است پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تصمیم گرفت تا آنان را در سرزمین خودشان سركوب كند.

آزمایش بزرگی كه در این جنگ ، دامنگیر امیرمؤ منان علی (علیه السلام) شد نزد دانشمندان و تاریخ نویسان ، مشهور است و پیروزی مسلمین در آن جنگ به دست علی (علیه السلام) انجام گرفت پس ‍ از آنكه جمعی از فرزندان عبدالمطلب در این جنگ دچار مصایبی شدند. امام علی (علیه السلام) دو مرد از بنی مصطلق را (كه از سران آن قوم بودند) یعنی مالك و پسرش را كشت ، و بسیاری از آنان اسیر سپاه اسلام شدند، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آن اسیران را به عنوان «برده» بین مسلمانان تقسیم نمود.

یكی از اسیران «جویریه» دختر حارث بن ابی ضرار (رئیس قبیله) بود، امیرمؤ منان علی (علیه السلام) او را اسیر كرد و به حضور پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آورد، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) او را همسر خود گرداند.[1] .







    1. بعدا حارث ، پدر «جویریه»، قبول اسلام كرد و از پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خواست دخترش را برگرداند، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به حارث فرمود:«نزدش برو و او را مخیّر كن ، هرچه را خودش برگزید، مورد قبول ماست»، پدر نزد او رفت و اصرار كرد كه به قبیله خود بپیوندد، ولی او گفت: «من خدا و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را برگزیده ام»، پدرش از او مأیوس شد. (ارشاد مفید، ج 1، ص 105).